مقالات و تحلیل ها

همه آنچه از زندگی می خواهم!

fresh-air

fresh-air

وقتی مثل من مهاجر باشی و گاه و بیگاه  تنهایی و یا مشکلات دیگه – که همراه با سرما همیشه به نظر سخت تر میان- بهت فشار بیاره ؛ احتمالا بارها از خودت می پرسی ” من اینجا چکار می کنم؟” ؛ “چرا الان من باید اینجا باشم؟” یا ” چی منو به این نقطه از دنیا کشونده؟”

توی ذهن هر کدوم از ما حتما یه چیزهایی هست که براش بیش از بقیه امور ارزش قائلیم. حتی شاید بهش مستقیم فکر نکنیم ولی کارهای ما خود بخود در اون جهت میره که ارزشهای ما رو تامین کنه..راستش من سعی کردم فکر کنم توی زندگیم چه چیزهایی برای من ارزش بوده تا حالا! اول وقتی کلمه “ارزش” اومد تو ذهنم سیل تعریفها و واژه هایی هم باهاش اومد … کلماتی که عموما همراه با این کلمه “ارزش” بارها و بارها در طول سی سال -بگو همه عمرمون از وقتی چشم باز کردیم- در رادیو تلویزیون وطن در مدرسه و درس و محیط کار بارها بارها  گفته شده بود. ولی خیلی هاش برای من واقعا با ارزش نبود . دلم می خواست از هر کلیشه ای خلاص بشم و ببینم برای خود خودم چی ارزش بوده.

یه جرقه ای زد تو فکرم که ممکنه جدا از مذهب یا ملیت چیزهایی برای همه آدمها ارزش بوده باشه! و درست بود! یه مطلبی دیدم در مورد “ارزشهای مشترک مردم در هر جای دنیا“. این تحقیق  از بیش از ۲۵۰۰۰ نفر از ۴۴ کشور مختلف دنیا با فرهنگهای متفاوت به عمل اومده بود در مورد ارزشهای مشترک برای همه انسانها… نتیجه این تحقیق فقط ۵۶ “ارزش انسانی” است که می شود در ۱۰ گروه دسته بندیشون کرد.

من همه آنچه می خواستم در همین ۵۶ کلمه پیدا کردم و حداقل به این نتیجه بزرگ رسیدم که از قانونهای عموم انسانها مستثنی نیستم !! و بعد دیدم بعله..  خیلی از مواردی که واقعا برای من مهم بودند و تا حالا اینجور منظم بهش فکر نکرده بودم  در این گوشه یخ زده دنیاهست بدون هیچ منتی!

ارزشهای جهانی حاصل اون تحقیق رو می تونید در لینک بالا ببینید . هر چی فکر کردم دیدم آنچه از زندگی می خواهم در چهار گروه بیشتر نیست . دیدم من در زندگی فقط اینها را می خواهم و دیگر هیچ…

۱-احساس امنیت و سلامت فردی و اجتماعی و خانوادگی. مورد قبول جامعه و خانواده بودن به من امنیت می دهد وبرعکس اینکه به خاطر عقیده و یا ظاهرم مدام از قشر” غیر خودی” تلقی بشوم به من احساس عدم امنیت اجتماعی می دهد. این رو با تلقی اینکه در همه چیز با بقیه “مساوی هستم تقریبا یکی می دونم. پذیرش از طرف اجتماع و همچنین ابراز عشق ؛ دوست داشته شدن و دوست داشتن  به من احساس امنیت می دهد.

۲- احساس شادی و لذت بردن از زندگی. مثالش برای من عدم وجود روزهای غم و غصه است. جایی که هیچ موردی برای متاثر کردن آدم در جهت “غم و غصه ” نباشه و هر روزش به نحوی روز شادی و جشن باشه و تو هیچ روزی به خاطر اینکه شادهستی احساس گناه و یا منع اجتماعی نداشته باشی.

۳- احساس قدرت …این احساس در مورد من فکر می کنم حاصل قدرت مالی وقدرت اجتماعی و قدرت حاصل از داشتن اطلاعات باشه. جایی که فرض کنید به خاطر زن بودنم از یک سری چیزها محروم نشوم. برای هر کدوم از موارد دلم می خواهد صد تا مثال بیاورم ولی برای این مورد همینقدر بگم که محروم شدن از اطلاعات  کاری به واسطه جنسیتم را قبلا در محیط کارم زیاد تجربه کردم. اغلب به واسطه زن بودنم  در درجه کمتر از نظر کاری بودم و کارهای کم اهمیت تر به من واگذار می شد و یا در جریان بسیاری از امور قرار نمی گرفتم.

۴- آزادی در بیان هر عقیده ای که دارم. باور کنید حتی زیاد اصراری به “بیان” هم ندارم. به هر حال عقیده آدم در  نحوه زندگیش نمود پیدا می کنه مثلا فرض کنید برای عقیده به هر مذهبی یا لا مذهبی؛ چه قید و بندهایی بیشتر از طرف اجتماع -و گاها از طرف نظام حاکم-  تحمیل می شود و آدم بنا به عقیده اش در گروه خاصی قرار گرفته و زندگیش به کل تحت تاثیر رفتارهای متقابل قرار می گیرد.

تقریبا فکر می کنم هر آنچه من از زندگی می خوام در همین موردهای بالا خلاصه میشه. برای اینکه مطلب خیلی طولانی نشه از نوشتن مثال خودداری کردم. واقعا دوست دارم مشارکت کنید و بگید که فکر می کنید چه چیزهایی  در زندگی  مهمه.

نقل از وبلاگ: مریم یادگار

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید