مقالات و تحلیل ها

اندر مشکلات یافتن کار و کسب درآمد در کانادا

no-job

no-job

همه ما کم و بیش یه اطلاعاتی در مورد چیزهایی که قراره باهاش روبرو بشیم داریم.مثلا همه میدونیم که باید زبانمونو تقویت کنیم ،همه میدونیم که کار پیدا کردن خیلی سخته،همه میدونیم که باید یکی دو سال سختی کشید تا…………….

من نمی دونم چند درصد ادمهایی که مهاجرت میکنند به خاطر مسائل اقتصادی این کارو میکنند یا چند درصد به خاطر مسائل اجتماعی،سیاسی یا هر چیز دیگه ای ولی مطمئنم نظر ادم های مختلف با ریشه های متفاوت برای مهاجرت میتونه در مورد کانادا و مهاجرت کاملا متفاوت باشه.

ما می آِییم به کانادا با همه اون چیزهایی که میدونیم ولی لمس شون نکردیم.یه بار دیگه تصور کنید که می رید به جایی که :

فرض اول

مدرک تحصیلی بالا، زبان خوب(مثل من که با ایلتس اورال ۶٫۵ و اسپیکینگ ۷ فکر می کردم دیگه بعله…)،کلی تجربه کاری و رزومه درست حسابی و….:

۱-در مقایسه و رقابت با یک انگلیسی زبان فرق زیادی با یک لال مادر زاد ندارید پس به این فکر نکنید که میتونید با حرف زدن کسی رو تحت تاثیر قرار بدید.

۲-هر مدرک تحصیلی غیر کانادایی که دارید با عرض پوزش اینجا برای بازار کار هیچ ارزشی نداره.اینجا اون چیزی که ازتون میخواند لوکال اکسپرینسه.من یه همکلاسی بریتیش داشتم که با هفده سال سابقه کار تو انگلیس و زبان مادری انگلیسی نتونسته بود تو یه سال گذشته کار پیدا کنه و اومده یه سرتیفیکیت از اینجا بگیره تا بتونه شانسشو بیشتر کنه!

۳-هر تجربه کاری تو هر رشته ای دارید متاسفانه اصلا بدردتون نمیخوره.فرض کنید یه رزومه میفرستید یه جایی و مثلا توی اون رزومه اسمتون به جای ادوارد هست رضا.خوب این یعنی احتمال خوب بودن زبان پائین.مدرکتون رو هم از مثلا شریف گرفتید.خوب این یعنی غیر کانادایی و همچنین غیر لوکال.حالا شما فرض کنید برای اون شغل فرضی ۱۰۰ تا رزومه اومده نه اصلا ۵۰ تا یا نه اصلا ۲۰ تا و اونا می خوان ۵ نفر رو به مصاحبه دعوت کنند.چند درصد فکر میکنید که به مصاحبه دعوت بشید و برید سر کار تا تجربه و تبحرتون رو به اونا نشون بدید!!!

حالا فرض کنید تو ایرانید.یه ادمی هستید که مدرک نداره ،حرف هم که نمیتونید بزنید و (البته امکانش هم هست که خیلی چیزها رو نفهمید) و هیچ تجربه بدرد بخوری ندارید.خوب یه زن و دو تا بچه هم دارید.حالا می خواهید چیکار کنید؟

این همون شرایطی که تو کانادا باهاش مواجه میشید.بدون تعارف.اما…….

اگر عزمتون رو جزم کردید و میخوائید بمونید،اگر نمیترسید،اگر پول کافی دارید ،اگر میخوائید بمونین میتونین.ولی باید همه اون چیزهایی رو که ندارید تو اون مدت زمانی که توان مالیتون بهتون اجازه میده بدست بیارید.حالا چقدر پول دارید و چقدر زمان دارید(از نظر سن وسال).در واقع این پول ،زمان و  اراده، سه چیز مهمی اند  که زندگی جدیدی را که میخوائید شروع کنید بنا میکنند.

۱-میتونید یه کمی بعد از اینکه زبانتون یه مقدار بهتر شد و خلاصه کلی این در و اوندر زدید یه کاری پیدا کنید که احتیاج به مدرک و تجربه نداشته باشه.فرض کنید برای پیدا کردن و  به دست اوردن همین کار هم باید با کانادایی های بدون مدرک وتجربه رقابت کنید.حالا دوباره فرض کنید در ایران هستید.یک گروه از کارهایی رو که با شرایط فوق می تونستین به خودتون پیشنهاد بدید لیست کنید.

۲-با اتکا به مدرک و تجربه ایرانتون  وارد پروسه ارزیابی پروفشنال مدارک شامل امتحانات ،مصاحبه،امتحانات زبان مربوطه،میشید که در خیلی از موارد یکی از شرایط ارزیابی و گرفتن مجوز کار داشتن سابقه کار کاناداییه.(مثلا در مورد پروفشنال اینجنیرز).در این حالت در بهترین حالت و با فرض محال (امکان زیر ۱۰%) حداقل سه سال طول میکشه که بتونید رجیستر بشید.به شرطی که بشینید درس بخونید ها!
قابل توجه پزشکان،مهندسان،دندانپزشکان،………..

۳-با اتکا به مدرک و تجربه ایرانتون یا وارد یه کالجی ،یه دانشگاهی یه چیزی میشید.اگر خیلی با برنامه ریزی وارد کانادا شده باشید دیگه در بهترین حالت یه ۶ ماهی طول میکشه که وارد یه جایی بشید و دیگه بسته برنامه ای که برمیدارید میتونه از دو سه ماه تا ۴ سال طول بکشه.بعد که فارغ التحصیل شدید بسته به اینکه چه رشته ای خوندید تازه مثل یه بچه خوب که تازه فارغ التحصیل شده و هیچ تجربه لوکالی نداره می رید دنبال کار.دیگه زیاد روی بک گراند کاری تون هم حساب نکنید چون که دیگه یه جورایی یه ۵ ،۶ سالی ازش گذشته و دیگه بود نبودش زیاد فرقی هم نمیکنه.حالا دوباره همون جریان رزومه و ادوارد و رضا و باقی مسائل…

این چیزهایی که گفتم واقعا چیزهایی که وجود داره و مطمئنا وقتی که اینجا بیاد باهاش مواجه می شید.اما….

همه ماهایی که اومدیم اینجا مشکلات زیادی رو پشت سر گذاشتیم.شاید برای خیلی از ماها اومدن به اینجا زمانی که فرمهامون رو پر میکردیم خیلی دور از دسترس نشون میداد.ولی ما اومدیم.مطمئنا همه کسانی که قبل از ما اومدند کما بیش با این مسائل مواجه شدند.من فکر می کنم اگر ما امروز کسانی رو میبینیم که در جایگاهی قرار گرفته اند کا ما دوست داریم خودمون رو اونجا ببینیم باید امیدوار باشیم و دنبال راهمون بگردیم.

فرض دوم

شروع یک بیزینس در کانادا

خیلی ها قبل از اومدن به کانادا به یکی از چیزهایی که فکر میکنن شروع یه بیزینسه.اون اطلاعاتی که تو سایتهای افیشال میشه در این مورد بدست اورد شاید خیلی پرکتیکال و قابل استفاده نباشه.به خصوص برای افراد مهاجر که از یک کشور دیگه میان و بستری که توی اون فعالیت اقتصادی داشتن با اینجا کاملا متفاوته.

من فکر میکنم یکی از چیزهایی که فعالیت اقتصادی اینجا رو از ایران متمایز میکنه رقابت بسیار شدید بین صاحبین بیزنس های مختلفه. مثلا تو یه شهری مثل ونکوور با  جمعیت زیر یک میلیون شاید بالای ۱۰۰ تا مرکز تجاری بزرگ داشته باشه.فروشگاهای زنجیره ای بزرگ از میوه و سبزی بگیرید تا کفش و لباس و لوازم یدکی اتومبیل و……….شما باید کلیه خدمات رو هم به لیست شرکتهای زنجیرهای اضافه کنید.از اپاراتی و مکانیکی بگیرید تا باغبانی و نجاری و ……

یکه دیگه از چیزهایی که باید بهش توجه کرد ریسک بسیار بالای سرمایه گذاریه.به عنوان مثال اجاره یه مغازه تو ونکوور به طور متوسط حدود ۲۵۰۰ تا ۳۵۰۰ دلار درماهه(حدود ۱۰۰ متر مربع که متراژ متوسط مغازه هاست)  که شما مجبوری حداقل یه قرارداد سه ساله یا پنج ساله با مالک محل امضائ کنی و این یعنی  شما تا پایان زمان قرارداد باید اجاره رو بدی.هیچ چک وسفته ای هم در کار نیست ولی اگر پول رو ندید کردیت رکوردتون خراب میشه و این تو کانادا یعنی باید قید بیزینسو بزنید.

یه چیز دیگه که اونایی که تو ایران بیزینس کردن باید بهش توجه کنند هزینه بالای نیروی انسانی در مقایسه با گردش مالی و حجم سرمایه گذاریه.فرض کنید شما به یه نیروی کار توی محل کارتون نیاز دارید.شما باید ماهی حدود ۲۰۰۰ دلار به اون بدید.ماهی ۲۰۰۰ دلار حقوق خودتونه و ماهی ۳۰۰۰ دلار اجاره میدید.

فرض کنید حجم سرمایه گذاریتون ۱۵۰۰۰۰ دلار  و انتظار دارید که درامد سرمایه ماهی ۱۵۰۰ دلار باشه.حالا شما باید در ماه ۸۵۰۰ دلار سود داشته باشید تا بتونید بیزنستون رو پیش ببرید.شما برای اینکه این رقم رو به عنوان سود خالص داشته باشید باید حداقل فروشتون در ماه بالای ۳۰۰۰۰دلار باشه.

یه سری دیگه از اپشن ها  هم وجود داره مثل خرید امتیاز از کمپانی های معروف زنجیرهای در فیلد های مختلف از امتیاز کمپانی های  مربوط به رستورانهای زنجیره ای تا تعویض روغن ومکانیکی ولوازم الکترونیک که قصه دیگری دارد و بعدا به آن می پردازیم.

نقل از وبلاگ: کانادا گراف

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید