امروز دقیقاً یک سال میشود که من در خاک کانادا هستم . همیشه دوست داشتم در این روز یک مختصری از آنچه بر من در این یک سال رفتهاست بنویسم اما الان که مرور میکنم میبینم آنچه نوشتنی بودهاست را پیشتر نوشتهام و با شما به اشتراک گذاردهام.
دوست داشتم تا در این روز بنویسم که برآوردم از این کشور چگونه است! آیا آنچه فکر میکردم با آنچه به عینه دیدهام منطبق بودهاست و یا نه! آیا اینجا خوشحالتر، موفقتر، آیندهدارتر و امیدوارتر هستم و یا نه! ولی حالا میبینم که هنوز هم بسیار زود است که این نتیجه را بگیرم. وقتی که از ایران خارج میشدم اشتیاقی خاص همراه با سردرگمی نامفهومی در وجودم موج میزد. به سرعت به سوی ناشناختهها میشتافتم و اینکه تجربه در دنیایی غریبتر چه حسی خواهدداشت.
حال دیگر هیچ چیز غریب نیست و اشتیاقی به آن مفهوم اولیه وجود ندارد و همه چیز آیینه یک زندگی واقعی میباشد با کمی تفاوت از سرزمین مادری. کوچه، خیابان، مردم، مغازهها و حتی دانشگاه و دوستان تبدیل به زندگی روزمره من شدهاند و پیشرفتن به سبک همان ایران پیشه من شدهاست.
تفاوت عمده در زندگی من این است که کاری که در ایران داشتم را الان دیگر ندارم، دوستانم را ندارم، همکارانم را ندارم و مهمتر از همه از خانواده دور افتادهام. تهران زیبا و زنده را دیگر نمیبینم و از دیار کوروش و داریوش بسیار فاصله دارم. اینها همه تاوان آمدن من میباشد و اما آنچه در کیسه خود تا به امروز دارم کولهباری از تجربه میباشد که در این سرزمین کسب کردهام. من همیشه دوست داشتم این قسمت زنگی را نیز تجربه کنم و بسیار خوشحالم که این فرصت نصیبم شد تا پشت آبهای نیلگون خلیج فارس را نه از دید یک توریست بلکه اینبار از دید یک مهاچر ببینم.
حقیقت این است که من راضی هستم. با توجه به چیزهایی که از دست دادهام چیزهایی را نیز به دست آوردهام که همانطور که بالاتر گفتم مهم ترینشان همان تجربه میباشد. چهار شهر این کشور را دیدهام و در دوتای آنها زندگی کردهام. کار کردهام، ماشین خریدهام، فروختهام و به دانشگاه رفتهام و زبان خود را تقویت کردهام. میزان توانایی خود را سنجیدهام و بسیاری دیگر که اینها نمونهای از خروار میباشند! سعی کردم خودم را از تجربهای محروم نسازم و همیشه آماده پذیرش تغییرات نو بودهام.
چیزی را که فهمیدم این است که اینجا زندهگی کردن سخت نیست! امکانات برای حداقلها بسیار میسر هست و تمامی ارگانها راه را به شما برای ساختن حداقلی بخور و نمیر نشان میدهند و اتفاقاً تشویقتان هم میکنند. اما زندگی باکیفیت داشتن حرفی دیگر میباشد. زندگی مطلوب ما ایرانیان که حتی از آن در تاریخ بعنوان الگویی در جهان یاد شدهاست بسیار سخت ساخته میشود. البته اصلاً تصورش محال نیست اما خوب نیاز به زمان و تحمل سختیها دارد.
بعضی از دوستان خود را بعنوان مثال یک مهاجر موفق و به عنوان نمونه میآورند. تنها دوست دارم به شما بگویم که یک نفر و یا چندنفر نمیتوانند مثالی خوب و آگاهی دهنده از یک مهاجر باشد. و اینکه اگر یک نفر با توجه به شرایط خاص موقعیت خوبی دارد همه بتوانند آنگونه شوند و یا حتی بلعکس!
کسانیکه حداقل سه و یا چهار سال پیش آمدهاند خودشان اذعان میکنند که وضعیت در آن زمان بسیار بهتر از حال بوده است و حتی در کلاسهای کاریابی نیز این را به عینه میگویند که کسی در چند سال قبل معطل کار نمیماند و حداقل کار سوپرمارکت میتوانست انجام دهد اما الان اوضاع بسیار دگرگون میباشد. در استان آلبرتا که الان موج جدید بیکاری شروع شدهاست در سالهای قبل اوج رونق اقتصادی بود و بسیاری به راحتی با هر درجه از دانش زبان و مدرک ایرانی و بدون سابقه کانادایی جذب آن بازار شدند. پس موقعیت دوستان پیشتر آمده را هرگز ملاک انتخاب خود قرار ندهید و آنها نیز نباید چنین کنند و بگویند چون من دارای کاری خوب و مرتبط هستم پس هیچ مشکلی نیست و تمامی مهاجران میتوانند چنین باشند! نمیگویم نمیشود اما خوب سختتر شدهاست.
و اما پیشبینیها هرگز نشان نمیدهند که اوضاع بهتر میشود اما ظاهراً نرخ خرابترشدن کاهش پیداکردهاست و تبعات آن متاسفانه گریبان مهاجران جدید مثل ما را گرفتهاست. نمونه آن برداشتهشدن و محدودشدن کلاسهای زبان فرانسه، بالا رفتن مالیاتها تا ۲٫۵ درصد (که البته در کبک تغییری نکردهاست)، محدودشدن کلاسهای زبان انگلیسی در آلبرتا، طرح پولیشدن بیمه درمانی (در کبک و از چند سال بعد)، گرانترشدن هزینه دانشگاه تا ۵۰% در کبک، سختترشدن اعطای وام مسکن و حتی ندادن کارت اعتباری به مهاجران تازهوارد و چندین و چند اقدام دیگر که ملموسترینشان همینها بود که گفتم.
شاید دوستان ندانند که شرایط پذیرفتهشدن از طریق کارگر حرفهای و فدرال بسیار دشوار شدهاست و حتی روش سرمایهگذاری نیز تقریباً ناممکن شدهاست. در جدیدترین خبر از دانشجویان بینالمللی که قصد تبدیل شرایط اقامتشان به مقیم را دارند نیز آمدهاست که دیگر مانند گذشته پس از سپریشدن دوسال نمیتوانند درخواست مهاجرت بدهند و آنها که دادهاند نامهای از اداره مهاجرت دریافت کردهاند که تا پایان تحصیلات باید منتظر بمانید و سپس اقدام کنید! اینها نشاندهنده بدترشدن اوضاع در آینده میباشد و تلاشهای دولت را در راستای ساختن درآمدهای بیشتر از مردم برای گرداندن کشور نشان میدهد. صاحبان مشاغل که رسماً میگویند باید به این شرایط عادت کرد و منطبق شد.
این مختصری که گفتم برای آن بود که تصویری واضحتر از اوضاع آمریکای شمالی که به نوعی مهد اقتصاد دنیا و قلب تپنده آن میباشد داشته باشید. البته همیشه راه برای بهترینها باز خواهدبود و خوب اینجا جایی هست که دیگر حرف رقابت به میان خواهدآمد. یعنی زبان بهتر، مدرک معتبرتر، تجربه مرتبط و کانادایی و آخرین و مهمترینش پارتی بهتر! اگر پارتی و دوست و آشنا دارید که کانادا برایتان بهشت برین خواهدبود. خوب شاید اگر چینی و یا هندی بودیم این امر به راحتی میسر میشد اما ایرانی …
پس خودتان را با مهاجران گذشته مقایسه نکنید و سعی کنید دیدی واقعگرایانه و تحلیلی نسبت به شرایط حال داشته باشید. من این شرایط را پذیرفتم و خود را و زندگی و استانداردم را و حتی برنامه آیندهام را مطابق آن چیدهام و متعاقباً از این زندگی لذت میبرم و خود را انسانی شاد میبینیم. اما اینجا صراحتاً میگویم که اگر ونکوور مانده بودم تا به حال احتمالاً به ایران بازگشته بودم. زندگی در آن شهر کاملاً برای من و اکثر دوستان دیگر حالت معکوس و رو به عقب داشت و روز به روز من را از خودم و اهدافم دورتر میکرد و تبدیل به ماشین تسویه صورتحساب شدهبودم. کار میکردم تا صورتحساب بپردازم و همین سیکل همینطور بیرحمانه ادامه داشت.
در همین جا مراتب تشکر خود را به دولت کبک اعلام میدارم که نه تنها به راحتی شرایط تحصیل بنده را در این استان فراهمکرد بلکه بدون هیچ پیششرطی وامی در اختیار من گذاشت که بتوانم ۷۰% از هزینه خود را پوشش دهم که تازه ۷۰% این وام در قالب بورس میباشد. بعد از ثابتشدن شرایط تحصیلی و گرفتن وام از دولت تازه من در این کشور نفسی کشیدم و توانستم از زیباییهای آن بهره ببرم و با فراغی باز تجربه کنم و بیاموزم و ایده بگیرم. و حتی آنقدر احساس راحتی در خود میدیدم که نیاز به کاری جدید و درآمدی اضافی را به ترمهای بالاتر موکول کردم.
خوب هر چه در این پست نوشتم را تقریباً پیشتر ذره ذره نوشتهبودم و تنها نکاتی را به آن افزودم تا بعنوان کارنامهای یکساله از کانادانامه باشد تا بخوانید و شاید استفاده کنید و شاید هم ایده بگیرید.
در یک جمله (شایدم بیشتر) وضعیت خود را در پایین بطور چکیده بیان میکنم:
هدف خود را پیدا کردهام، از خوبیهای کانادا استفاده میکنم و سعی میکنم زندگی شادی را برای خود در مدت اقامتم در کانادا بسازم. در حال حاضر در راستای هدفهای تعریفشده گذشته خود و رسیدن به آرزوهایم قدم بر میدارم و در همان راهی که میخواستم هستم. بدیها را هم میبینم، ایده میگیرم و سعی میکنم از بین آنها گذر کنم با چشم باز.
در کل از مهاجرت تا به حال راضی هستم. موفق باشید
برگرفته از وبلاگ: کامیار مهاجری دیگر