یادداشت سردبیر

بچه های ایرانی، بچه های کانادایی

students

ایرانتو: تردیدی نیست که بچه های ایرانی باهوش ترند. هم از متولدین کانادا و هم بسیاری از ملیت های مهاجر دیگر.
اما چگونه موضوع باهوش بودن را می توان تفسیر کرد، مسئله اینست.
اگر باهوش بودن را به معنای توانایی و ذکاوت علمی و آموزشی معنی کنیم، دیگر نمی توان با قاطعیت چنین اعتقادی را دنبال کرد. چون بسیاری از بچه های غیر ایرانی ، کارنامه موفق تری از نظر تحصیلات مدرسه ای و دانشگاهی دارند.

اما آنچه بچه های ایرانی را از دیگران متمایز می کند ، شاید به چنین مواردی مربوط باشد: 

– دایره توجه و اندیشه کودکان و نوجوانان غیر ایرانی به مسائل پیرامونشان بسیار محدود است.
کودکان و نوجوانان در کانادا ، بجز وقت مدرسه، یا سرگرم بازیهای رایانه ای و تماشای تلویزیون و مسابقات ورزشی هستند و یا درباره آنها با هم گفت وگو می کنند و هیچ موضوع و مطلب جذاب دیگری برای آنها وجود ندارد. اگر فرزند شما در کانادا، دوستانش را به خانه دعوت کند و آنها هنگام ورود به خانه شما، نه تنها سلام نگویند، بلکه حتی شما را نبینند و مستقیم به اتاق فرزندتان بروند، نباید تعجب کنید!
اما بچه های ایرانی به همه چیزها و موضوعات اطراف خود توجه نشان می دهند و آنها را زیر نظر دارند و یا بقولی حواسشان جمع است. اهل حساب و کتاب هستند و سطحی فکر نمی کنند. برای همین اگر با قاطعیت نگوییم باهوش هستند ، می توانیم بگوییم تیز هوش و تیزبین هستند.

– اطلاعات عمومی کودکان و نوجوانان غیر ایرانی در حد کتاب های درسی علوم و اجتماعیشان است و از آنجا که در نظام آموزشی کانادا، مسائل سیاسی و مذهبی مطرح نمی شود، آنها نیز چنین اطلاعاتی را کسب نمی کنند.
با اینکه بچه های ایرانی نیز در همان مدارس تحصیل می کنند، اما بدلیل وجود همان فضای سیاسی – مذهبی مشابه مدارس ایرانی، در درون خانواده شان، خواه ناخواه اطلاعات اولیه را کسب کرده و حساس می شوند.
به همین دلیل معلمان کانادایی از میزان اطلاعات سیاسی نوجوانان ایرانی درباره مقوله هایی مثل افغانستان، فلسطین، عراق ، آمریکا و غیره ، تعجب می کنند.
این درحالیستکه بسیاری از بچه های دیگر ممکن است حتی نام بالاترین مقام سیاسی کشورشان را ندانند ، یا افغانستان را جزوی از آفریقا و ایران و عراق را بخاطر تشابه اسمی ( IRAN – IRAQ) چیزی شبیه کره جنوبی و شمالی بپندارند!

– بچه های ایرانی زیر بار حرف زور نمی روند. حرف زور ممکن است حتی یک قانون باشد که بقیه براحتی به آن تمکین می کنند.
اما آنها به دنبال منطق پشت سر آن قانون هستند. گاهی ابراز مخالفت بچه ها برایشان گران تمام می شود و به نوعی تنبیه می شوند.
اگر احساس تبعیض کنند، بلافاصله عکس العمل نشان می دهند. رفتار و نحوه برخورد معلمین، مربیان و مسئولان مدرسه برایشان مهم است و اگر آن را ناعادلانه بدانند، به خانواده منتقل می کنند. اما معمولا پیگیری خانواده ها هم به نتیجه نمی رسد و تغییری در اوضاع بوجود نمی آید.
مدارس و مسئولان امر ، اینگونه موشکافی ها را نمی پسندند.
حتی اگر شاگرد اول کلاس یا مدرسه نیز باشند، اهمیتی ندارد چرا که در کانادا، شاگرد خوب و برگزیده، لزوما شاگرد ممتاز کلاس نیست. از نظر معلمین ، همه بچه ها یکسان هستند و دانش آموزان زرنگ مورد تشویق قرار نمی گیرد.
کسانی به عنوان شاگرد یا کودک برتر انتخاب می شود که فعالیت اجتماعی ، تعاون و اطاعت پذیری بیشتری داشته باشد.
اینجاست که بچه های ایرانی یاد می گیرند ، کم کم به مقررات و قوانین جاری حتی اگر خلاف میلشان باشد احترام بگذارند، تا هم رنگ جماعت شده ، دوران مدرسه به تلخی طی نشود.

– اصولا بچه های ایرانی جاه طلب هستند. چون باهوش و زرنگ هستند، به کمتر از دانشگاه و موفقیت در کسب مدارج علمی راضی نمی شوند. اما شاید برای خیلی های دیگر، تمام کردن تحصیلات مدرسه یا حداکثر طی کردن یک دوره فنی و حرفه ای در کالج ها، هدف نهایی باشد.
البته پدر مادر هم در این زمینه سهیم هستند و مایل نیستند ، کودکشان از امکانات پیشرفته و رایگان تحصیلات عالی در این کشور، عقب بماند.

– در کانادا بچه ها تشویق می شوند که از زندگی و دوران کودکی خود لذت ببرند و در انتخاب های خود، لذت بردن از کاری را که می خواهند انجام دهند، به عنوان یک اصل مطرح باشد. بچه های ایرانی ضمن اینکه از این موضوع استقبال می کنند ، اما حواسشان را هم جمع می کنند ( یا حداقل خانواده شان به آنها یادآور می شوند) که آنقدر غرق در لذت بردن نشوند که واقعیت اطراف خود را نادیده بگیرند. مثلا در خرید لوازم مورد نیاز خود، کمتر فریب تبلیغات شدید تلویزیونی را می خورند و تشخیص می دهند که آیا قیمت کالا، با ارزش آن ، متناسب است یا خیر.

– برخی چیزها را هم بچه های ایرانی از بقیه یاد می گیرند. مثل کار کردن در دوران جوانی. آنان مشاهده می کنند که جوانان در اینجا چگونه با اختصاص بخشی از وقت خود برای انجام کارهای ساده ، کسب درآمد می کنند و زندگی مستقل خود را سر و سامان می بخشند. و یا انجام روزمره حرکات و فعالیت های ورزشی که جزوی از فرهنگ با ارزش و مفید کانادا بحساب می آید.

آنچه گفته شد، شاید شامل حال همه بچه ها نگردد و شاید کودکان برخی ملیت های دیگر هم چنین خصوصیاتی داشته باشند . به هر حال یک نکته قابل توجه در اینجا همچنان باقی است و آن اینکه، جامعه ایرانی مقیم کانادا و فعالان آنها، در بین برنامه های خود، جایگاه کمی به کودکان و آینده آنها اختصاص داده اند. متولی خاصی برای آموزش فرهنگ و تاریخ ایرانی برای آنان وجود ندارد و بخصوص بچه هایی که در کانادا متولد می شوند، بمرور فقط نام ایرانی را با خود یدک خواهند کشید.
اگر چه اعتقاد برخی براین است که پس از مهاجرت به کانادا، دیگر نباید به پشت سر نگاه کرد و می بایست خود را با زندگی و فرهنگ جدید وفق داد. اما این خواسته ، چیزی نیست که فقط مختص ایرانیان باشد. همه ملیت های دنیا، حتی پس از جابجایی و مهاجرت نیز، کم و بیش هویت اصلی خود را حفظ کرده و سعی می کنند آن را به فرزندان خود منتقل کنند. وجود انواع محله هاو  شهرک های متعلق به ملیت ها در شهرهای بزرگ کانادا ،مؤید همین موضوع است.

امیدواریم، اکنون که جامعه ایرانی ، روز به روز به رشد خود ادامه می دهد، برنامه ریزی مناسبی نیز در کنار سایر فعالیت های جاری، برای حفظ ارتباط آنان با سرزمین مادری خود و آشنایی با فرهنگ ، زبان و آداب و رسوم ملی بعمل آید.

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید