در روزهای فصل زمستان به سر میبریم . اولین چیزی که در ذهن آنهایی که در خارج از کانادا و خصوصاً ایران هستند با شنیدن نام کانادا درباره این سرزمین به ذهنشان خطور میکند سرمای طاقتفرسا و زمستان طولانی و برف و یخبندان جانکاهش است. تصور بسیاری قبل از اینکه به اینجا بیایند همین است و خود را برای گذراندن چندین ماه سرمای سخت آماه میکنند. حال به واقع چگونه است؟
با گذراندن سه زمستان در این کشور چیزی که به من ثابت شد تا حدی توانست تصورات ذهنی و پیشدانستههای من را مورد تایید قرار دهد و اما بخشی از پیشفرضهای من کاملاً تغییر کرد. بله درست است که سه سال نمیتواند محکی درست برای ارزیابی وضعیت آب و هوا خصوصاً در این سالها که جهان تحت تاثیر نتایج گرمشدن زمین قرار دارد باشد، اما در هر صورت برای خود من میتواند شاخصی به منظور ارزیابی بایدها و چگونهها باشد. کانادا ذاتاً سرزمینی سرد است که با توجه به منطقه جغرافیایی که در آن واقع شدهاست این مسئله چیز غیرقابل تصوری نمینمایاند. عمده تمدن این سرزمین در نوار جنوبی آن در کنار مرز آمریکا قرار دارد که خود نشاندهنده تاثیر زیاد آب و هوا در انتخاب مکان زندگی ساکنین آن است.
اما آنچه تجربه به من نشان دادهاست کمی متفاوت با باور اینجاب قبل از جلوس بر تخت پادشاهی این کاخ یخیست. من در این سه سال سه زمستان نه آنچنان سرد اما طولانی را تجربه کردهام. باید بین این دو موضوع تفاوت عمدهای قائل شد. من دو شاحض را برای ارزیابی سرما و سنجش کیفیت زمستان مد نظر خود قرار خواهم داد. اولین شاخص من مدت زمان سرمای هوا و در واقع طول زمان زمستان است و دومی هم میزان برودت هوا و احساس واقعی که انسان در مواجه با سرما با آن روبرو میشود.
آن چه روزگار کانادانشینی تا به حال به من نشان دادهاست گویای این موضوع است که مدت زمان فصل زمستان در این کشور طولانی میباشد و در واقع فصلی به عنوان پاییز در این کشور موجودیت آنچنانی ندارد و شاید تنها در حد پانزده روز پاییز واقعی را تجربه کنیم. از آنور بهار نیز تعریفی متفاوت دارد که نصفش قربانی زمستان و نیمی دیگر هم فدای تابستان ایضاً جانکاه کانادا میشود. پس با این تعاریف میتوان گفت که طول زمان زمستان اینجا زیاد است و شابد چیزی در حدود بین پنج تا شش ماه سرما را تجربه میکنیم. اما زیادبودن طول زمان آیا تجربه حس سرما را نیز بیشتر میکند؟
اما میزان برودت هوا اینجا روند ثابت و معینی ندارد و اختلاف دما گاهی در دو روز پشت سر هم شاید به سی درجه برسد. البته بنده خود شاهد دگرگونی شدت سرما در یک روز در حد پانزده درجه هم بودهام. یعنی برای مثال صبح دمای هوا معادل پانزده درجه زیر صفر است و ناگاه در شب این میزان در مقاطعی به زیر سی درجه زیر صفر میرسد. در کل اینکه میشنوید سرمای هوا در زمستان به منفی چهل درجه میرسد معنی آن این نیست که این میزان درجه حرارت میزان و روندی ثابت دارد بلکه در مقاطعی به این میزان نزول میکند.
در کل به نظر من زمستان در اینجا قابل تحمل است و آنقدرها زندگی را مختل نمیکند. شاید به طور میانگین در طول زمان زمستان تا ده روز هوای بسیار سرد را تجربه کنیم و مابقی روزها سرمای نسبتاً عادی را شاهد هستیم که شاید میانگین در حدود منفی پنج تا ده درجه زیر صفر باشد که زیاد هم غیرقابل تحمل نیست. شاخصی که در اینجا خیلی بر روی آن مانور داده میشود احساس واقعی هواست که در واقع با درجه حرارت متفاوت است و گاهی خیلی پایینتر و گاهی هم بالاتر از دمای حقیقی را نشان میدهد. این Feels like یا Real feel شاید کمی دما را آنگونه که بدن احساسش میکند منعکس کند. دلیل تفاوت عمده دمای واقعی با دمای احساسشونده نیز در وجود بادهای عجیب و بسیار متفاوت اینجاست.
گاهی سرما به خودی خود آزاددهنده نیست اما وزش باد بر روی صورت انسان چنان سرما را به عمق وجود انسان هدایت میکند که تحملش واقعاً بسیار دشوار میشود. من در این سالها چند روزی را اینگونه دیدهام که راهرفتن معمولی بیش از چند دقیقه امکانپذیر نبود ولی تاکید میکنم که تنها چند بار شاهدش بودم و اتفاقی نیست که شما را روزهای متوالی درگیر خود کند.
کلاً البته میزان تحمل سرما و گرما به طبع انسانها نیز بستگی دارد. بنده به شخصه سرما را به گرما بسیار ترجیح میدهم و زمستان اینجا من را از زندگی طبیعی دور نکردهاست. لباس آنچنان که خیلیها میپوشند من نمیپوشم و خانه را آنگونه که باید گرم باشد گرم نمیکنم، بیرون میروم، در سرما پیادهروی میکنم و زندگی برای من روال عادیش را دارد. اما شاهد زجرکشدن خیلیها و ناراحتی و عصبانیت و حتی منزویشدن بسیاری از ایرانیان بودهام که آب و هوا در زندگی طبیعیشان خلل و بینظمی ایجاد کردهاست.
به هر حال اینها چیزی نیست که قبل از مهاجرت ندانیم و یا دسترسی به اطلاعات آب و هوایی و تجربه سایرین نداشته باشیم و یکی از اهداف بنده از نوشتن این پست هم دقیقاً همین بود که کمی اطلاعات دوستان متقاضی در این مورد بیشتر شود. کلاً بهتر است هر کس به طبیعت فیزیولوژیکی و میزان سازگاریش نگاه کند و کانادا را با این آبوهوا قبول و یا رد کند. سرما ممکن است برای عدهای خانهنشینی بیاورد و خانهنشینی نیز در مراتب بالاتر باعث منزویشدن و دورشدن از اجتماع خواهدشد و نهایتاً ابتلاع به بیماریهای روانی نیز غیرقابل تصور نیست. بهتر است قبل از آمدن و اقدامکردن توانایی خود را کاملاً بسنجید تا در ادامه دچار مشکلات اینچنینی نشوید.
در آخر این نکته را اضافه میکنم که تصور من از گرمای کانادا تا لمسش نکردم هرگز و هرگز اینگونه (که در آینده خواهم نوشت) نبود و در سال اول و دوم دچار یک شک آبوهوایی شدید شدم. به نظر من کانادا بیشتر از آنچه سرمایش آزاردهنده باشد گرمایش زجرآور است که در پستی جداگانه خواهم گفت.
موفق باشید.
نقل از وبلاگ: کامیار مهاجری دیگر